ای شما! ای تمام عاشقان ِ هر کجا! از شما سوال میکنم: نام یک نفر غریبه را در شمار نامهایتان اضافه میکنید؟ یک نفر که تا کنون ردپای خویش را لحن مبهم صدای خویش را شاعر سرودههای خویش را نمیشناخت گرچه بارها و بارها نام این هزار نام را از زبان این و آن شنیده بود یک نفر که تا همین دو روز پیش منکر نیاز گنگ سنگ بود گریهی گیاه را نمیسرود آه را نمیسرود شعر شانههای بیپناه را حرمت نگاه بیگناه را و سکوت یک سلام در میان راه را نمیسرود نیمههای شب نبض ماه را نمیگرفت روزهای چهارشنبه ساعت چهار بارها شمارههای اشتباه را نمیگرفت ای شما! ای تمام نامهای هر کجا! زیر سایبان دستهای خویش جای کوچکی به این غریب بی پناه میدهید؟ این دل نجیب را این لجوج دیر باور عجیب را در میان خویش راه میدهید . . .؟ |