وای اگر ناله ی مرغِ اسیر
زینتِ جان را طَلَبَد دیر،دیر
جان به ندا آید و گوید به او
هرچه عذاب آیدت از ما بگیر
.
وای اگر کوچه ی عُشّاقِ ما
عاری از عارف بشود بر جفا
دیگر از آن ناله ی مرغِ اسیر
نـالـه نباشد برود بر خـــدا
.
وای که از وایِ من، امروزِ من
بسته شده نای و زبان و دهن
وای که از ناله ی مرغان شده
جان چو اسیر وقفس هم چون بدن
کلمات کلیدی:
نوشته شده توسط
عبدالرضاگشتاسب
92/2/4:: 1:34 عصر
|
() نظر